۱۳۹۰ شهریور ۸, سه‌شنبه

به دنبال آرامبخش!

همین حالا قبل از اینکه مطلب را کامل بخوانید برای چند لحظه به یازده دوازده سالگیتان برگردید.به حیاط خانه ای که آن زمان داشتید فکر کنید و ببینید چه چیزهایی گوشه گوشه اش بود و حالا که۲۰-۳۰-۴۰-۵۰ ساله و بیشتر هستید از خاطرتان رفته اما زیبا بود.گل؟ درخت گردو؟ درخت نارنج.بوته شمعدانی؟بشکه ی نفت؟دوچرخه های درب و داغان؟وسایل پنبه زنی؟مبلمان شکسته؟دیوار خرابه ای که به باغ همسایه می رفت؟....
مدتی است دلم هوای دم کرده های آرامبخش مادرم را دارد.از همانهایی که هر وقت آقا جان می نوشید التماس می کرد من هم بچشم جز ابرو در هم کردن و زیر لب غرغر کنان نمی خورم هیچ چیزش یادم نمانده است.
در گوگل صلوات الله علیه که  در این دوره زمانه پیامبر ماست انواع داروهای آرامبخش را به خارجی سرچ کردم شاید که اثری نشانه ای اشاره ای مرا به آن بابونه ها و گل ختمی ها و گل گاوزبانها برساند.رسیدم! اما از آن جالب تر به چیزی رسیدم دیرتر و دورتر و زیباتر از دم کرده های مادرم.
رسیدم به موجود زیبایی که یادم رفته بود در حیاط خانه ی ما می رویید در حالیکه امشب درباره اش خواندم که فقط در بخشی از آمریکا و یا هند می روید.
گل ساعتی و به انگلیسی passion flower وقتی کودک بودم در حیاط خانه مان می رویید و به گلهای آبشار طلایی زیبا اما حیاط کثیف کن جلوه ی دیگری می داد.چقدر زیبا بود و من چقدر احساس خوشبختی می کردم وقتی از دخترها و پسرهای همسایه و محله و مدرسه برای دیدنش باج می گرفتم.از یک مشت کشک و آرد نخودچی گرفته تا کتاب داستان و دکمه های شیشه ای.
حالا من که در غربت پی داروی گیاهی آرامبخش یادم رفته بود روزی موجود زیبایی چشمهایمان را نوازش می داد و دوستش داشتیم می فهمم دم کرده اش از بهترین آرامبخشهای دنیاست.
مرا به آنروزها برد و آرامم کرد.






۳ نظر:

  1. ziba neweshty damet garm (sdevoulik@yahoo.com)

    پاسخحذف
  2. راست میگی..ما دقیقا در دوران تغییرات بزرگ قرار گرفتیم و نوستالژی اون روزها همیشه با ما خواهد بود.. من هم معمولا "با اینااا تابستونووو سررر می کنم" و منتظر پاییز دل انگیز میمونم..البته پاییز واقعی, نه تقلبیهایِ مجازیِ فیس بوکیِ بی ادبِ بی...

    پاسخحذف
  3. چند وقته نیستی کجایی؟
    یه یادیم از این برادرت کن

    پاسخحذف