۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه

چند کلمه سکوت

سلام دوستان خوبم.رفتم برلین و برگشتم.چقدر به من و کتاب محبت دارید ممنونم.
رفته بودم درباره پخش حرف بزنیم و چند تایی‌ هم کتاب‌ بیارم.
از همونجا هم براتون عکس کتاب رو گذاشتم و ۲صفحه توضیح که آقای معروفی گرامی‌
 با مهر اخر کتاب نوشته و چاپ کرده اند .
پشت ویترین خانه هدایت که یک نشریه و کتابخانه است ,
هم کتاب و تابلو می‌بینید و هم یک عالمه مجسمه‌های ریز و درشت از بوف.
نماد خانه هدایت بوف است و آقای معروفی  عاشق  بوف کور و دوستدار صادق هدایت.
خیلی‌ چیز‌ها تو این دو روز دیدم و شنیدم.
خیلی‌ چیز‌ها یاد گرفتم بی‌ اونکه کسی‌ من رو بنشونه و بگه از اینجا تا اینجا رو حفظ کن،
از اینجا تا اینجا رو بخون،از این قسمت تا اون قسمت جریانش اینه... و.... و ...و...
آدمهای زیادی رو از یک زاویه دید دیگر شناختم.
آدمهایی که ما مردم معمولی‌ بهشون چشم داریم که دنیا رو برامون تکان بدهند.
از طنز نویس معروف فراری گرفته تا روزنامه نگاری که همیشه از بطن خانه ولایت خبر داره.
از توده یی‌های قدیم که حالا تواب هستند و ما بهشون بی‌ اونکه بشناسیم دل بستیم ,
 تا مجریها و برنامه گزارها و تفسیر کننده های خبری که آب زیر کاه هستند.
دیدن این ادمها با زاویه دید یک شخص دیگر به رشد فکری من خیلی‌ کمک کرد.
هرچند با تعریف و تفسیر و خاطرات عباس عزیز از این آدم‌ها از احترام کسی‌ کاسته نشده
ولی‌ به من آموخته که عاقل تر باشم.
یاد گرفتم که نویسنده و به خصوص رمان نویس رو با سیاست کاری نیست.
میتوانیم رمانی بنویسیم که منتقد سیاست هاست ولی‌ باید حواس جمع تر باشیم.
اگر میخواستم از دیده ها و شنیده ها و برداشت هام بنویسم برای یک سال وبلاگ خوراک داشتم.
حیف که  ما ایرانیها از سکوت دیگران راضی‌ تر هستیم تا شنیدن حقیقت.
جریان فکری من تا به امروز که ۳۰ سال و ۸ماه عمر کردم سه بار به شکل جهشی تغییر کرده.
وقتی‌ پدرم را از دست دادم
 ازدواج با احمد و خروج از ایران
و حالا این دو روز و همنشینی با آقای معروفی.
نمی‌خوام زیاد جادویی و پیچیده تصورش کنید.
یک مثل ساده براتون میزنم.
خیال کنید یک عمر سیب رو دیدید و بوییدید و حتا از درخت چیده یید.
همیشه روی طاقچه نگهش داشتید،با همه وجود پرستش اش کردید،
تا وقتی‌ که سالم بمونه بهش دستمال کشیدید و.. و... و..
خونه هر کی‌ رفتید همین رو دیده باشید.
همه ادمها هم همین رفتار رو با سیب داشتند.
گاهی‌ از دیگران شنیدید که سیب بد است.
از قیافه سیب متنفرم
سیب فقط نماد قرمزی است
نه خیر سیب فقط نماد زردی است.
اصلا اینطور نیست بوی سیب بینظیر است.
و....
ناگهان یک روز به جایی‌ قدم میگذارید که سیب را گاز میزنند.سیب را در یخچال نگاه داری میکنند.
به همین سادگی‌.....
اون وقته که ذهن شما از سیب فرو میریزد.
از ارزش اش کم نمی‌شود ولی‌ حالا شما مجبور هستید از نو داستان سیب را مرور کنید.
به فهم و شعور خودتان چنگ بزنید و خانه سیب را تو مغزتون بسازید و براش جایگاه جدید در نظر بگیرید.
حالا آدمهای روزنامه یی و تلویزیونی و بعضی‌ از خبرهای سیاسی و حتا مردان قدیمی‌ سیاست برای من سیب هستند و این دو روز سفر اون روی دیگه سیب که ازش بی‌خبر بودم.
دلم بیشتر برای خودمان سوخت.خیلی‌ هم راستش را بخواهید از همین خودمان عصبانی‌ هستم.
بگذریم زندگی‌ ارزش اینهمه فکر کردن ندارد.



۴ نظر:

  1. واقعا جالب بود. به این مرحله نیاز داشتی پریسا خانم.

    پاسخحذف
  2. پریسا جان آن چیزی که در دنیای بیرون در حال اتفاق افتادن است با آنچه کا ما دوست داریم اتفاق بیفتد بسیار متفاوت است ...تصوری که ماازخودداریم و انچه که دیگران می بینند وخود نمی بینیم و انچه که هستیم...بعضی مواقع آمال و آرزوهای ما و بهتر بگویم ایده آلهای ما چنان قویست که همه ی فضای ذهن ما را می پوشاند...اما فقط درذهن و نه در عالم غیرمجاز...
    من خودم همیشه وقتی به کسی فکر سعی دارم...کمترین قضاوت و یا پیش داوری را داشته باشم..البته زندگی حرفه ای منهم در این انتخاب مرا یاری می دهد...زندگی نویسندگان و هنرمندان همیشه مورد علاقه ی بسیاری از دوست داران و یا غیر دوستان..آنهاست..برای اعتبار دادن به انتخاب درست خود و بر عکس...اما آن چیزی که در بیشتر موارد از آنها می بینیم با آنچه که هستند بسیار متفاوت است..
    در مورد سیاست نوشتی...می توان ناشناس بود و نظر واقعی را داد..اما زمانی که شناخته شدی مجبور به انتخاب خواهی شد..و خودبخود این انتخاب انتقادها و جانبداریهایی را بدنبال خواهد داشت که نباید از این دلسرد شد و نه ازآن دلخوش..در هر حال برات آرزوی پیروزی دارم.

    پاسخحذف
  3. عزیز دل،
    از چاپ کتابت خیلی خوشحال شدم. بهت تبریک میگم. قطعا این کتاب در ایران که ما هستیم دست نمیاد. در نتیجه پیشنهاد می کنم یه پست درباره کتابت بزاری و اون رو با تمام مشخصات معرفی کنی. لطفا درباره روند نوشتن و چاپ اون هم توضیح بده. مطمئنم برای خیلی ها سودمند خواهد بود.

    پاسخحذف
  4. گیج شدم
    چه مطلب سختی بود
    ولی خوبه که به اونجایی که میخواستی رسیدی

    پاسخحذف