۱۳۸۸ مرداد ۱, پنجشنبه

دریغ است ایران که ویران شـود

هـمانا که آمــد شـما را خبـر که ما را چه آمد ز اخـتر به سـر
از این مار خوار اهرمن چهـــرگان ز دانایی و شـــرم ، بـی بهرگـان
نه گنج و نه نام و نه تخت و نـــژاد همی داد خواهند گیتـــی به بـادا
ز این زاغ سـاران بی آب و رنگ نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ
هم آتــش بـمردی به آتشــکده شـــدی تیره نوروز و جـشن سده
نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر ز اختر، هـمه تازیان راست بهر
برنجـد یکی، دیگـری برخورد به داد و به بخشش هـمی ننگرد
پیاده شود مـردم جـــنگ جوی سوار آنک لاف آرد و گفـت ‌و‌گوی
شود خوار، هر کـس که بد ارجمند فرومایـــه را بـخـت گـردد بلند
کشاورز جنگی ، شـود بــی هنــر نـــژاد و بـزرگی نـیــاید به بر
ربــایـد هـمی این از آن ،آن از این ز نـفــریـن نــدانـنـد باز آفرین
همــه گنـج ها زیر دامن نهند بمیـرند و کوشش به دشمن نهند
زیان کسان از پـی سـود خو ش بجـویـند و دین اندر آرند پیش
بـریزند خــون از پـی خواستـه شــود روزگـار مهــان کـاسته...
همه بوم ایـران تو ویــران شــمــر کـنام پـلــنگان و شـیــران شـمـر
پـــر از درد دیدم دل پارســا که اندرجـهان دیـو بــد پادشا
نمانیـم کیـن بوم ویــران کنند هـمـی غارت از شهـر ایران کنند
نـخوانـنـد بر ما کسـی آفــرین چــو ویـران بود بوم ایران زمـین
دریغ است ایران که ویران شـود کـنــام پلنـگان و شـیران شود
همه سربه سر تن به کشتن دهیم از آن به که ایران به دشمن دهیم
چو ایـــران مبـاشد تن من مباد در این مرز و بر، زنده یک تن مباد»

۲ نظر:

  1. iran 7000 sal shayadam bishtare ke beeeeeeeeeeeeeekooriye cheshme doshmananesh baghi va paydare va paydar mimoneeee

    پاسخحذف
  2. خواستم به اون دوست بی سوادی که این ابیات رو نوشته بگم که اول یه بار شاهنامه رو بخون و بعد اراجیف بگو.
    برداشتی از همه جای شاهنامه چسبوندی به هم و خواستی یه چیز دل فریب ازش بکشی بیرون؟

    اونی که شما نوشتی وصیت نامه رستم فرخزاده که فردوسی مرتبط با دوره غزنویان میدونست.
    قابل توجه شما بگم که بیت اگر سر بسر تن به کشتن دهیم محال است کشور به دشمن دهیم، از زبون افراسیاب و در مورد توران هست.

    پاسخحذف